loading...
یاران صاحب زمان
یاسر بازدید : 42 جمعه 02 مرداد 1394 نظرات (0)

1-دوست و دشمن اهل بیت چه کسانی هستن؟

2-چه کار کردیم جز دشمنان اهل بیت قرار گرفته ایم؟

3-معیار شناخت دشمنان اهل بیت چیست؟

زندگى مكتبى يك مسلمان ايجاب مى كند كه خطّ فكرى و سياسى خود را در جامعه و نسبت به حق و باطل مشخص كند و پيرو جناح حق و مطيع «ولىّ خدا» باشد و با دشمنان دين و امامت و رهبرى صالح، ستيز ودشمنى داشته باشد نه آن كه بى طرف بماند. پيوند با اهل بيت پيامبر، يك تكليف است وبرائت از دشمنانشان يك وظيفه، آن هم نه تكليفى در حدّ شعار و گفتار، بلكه در عمل و رفتار. اين ولايت و برائت، گاهى مسلمان متعهّد را به صحنه جهاد و شهادت هم مى ‏كشد و باكى نيست، چرا كه در راه خدا است و پاداش دارد.

در زيارتنامه ‏هاى معصومين، به ويژه زيارت سيد الشهدا، به صورت مكرّر موضوع تولّى و تبرى‏ آمده و به عنوانِ گامى جهت نزديك شدن به خدا به شمار آمده است.

در فرهنگ عاشورا و زيارت عاشورا، دو عنصر اساسى و حياتى به چشم مى‏ خورد؛ تولّى و تبرّى. موالات ولى و برائت از دشمنان دو ركن و پايه اساسى در فرهنگ عاشورايند. وقتى در زيارتنامه مى ‏خوانيم: انّى‏ سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَكُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَكُمْ الى‏ يَوْمِ الْقِيامَة و در پايان از «ثبات قدم صدق» سخن مى‏ گوييم، به معناى آن است كه اين راه، دوستى و ثبات قدم بر دوستى مى ‏طلبد. در اين راه نبايد از تيغ و خطر و دشوارى هراسيد و بايد با همه هستى پذيراى سختى و دشوارى شد


يكى از وظايف مسلمانان، بيزارى از دشمنان خدا و دوستى با خدا و اولياى اوست كه آن را «تبرّى و تولّى» مى ‏گويند. بنابر، اين وظيفه ی دينى، مسلمانان بايد در موضع گيرى ‏هاى سياسى- اجتماعى خود، همواره اصل دشمن داشتن و دوستى كردن براى خدا را در نظر بگيرند و روابط فردى و اجتماعى خود را بر محور آن تنظيم كنند.
امام صادق عليه السلام نيز در سخنى ، اين فريضه الهى را با دين برابر دانسته، مى ‏فرمايد:
«هَلِ الدينُ الَّا الْحُبُّ وَ الْبُغضُ»
آيا دين، چيزى جز دوستى و دشمنى [براى خدا] ست؟!

ولايت و برائت، از واجبات عملى اسلام است؛ يعنى با دوستان خدا دوستى كردن و با دشمنان خدا دشمنى كردن و از آنان برائت و بيزارى جستن. «موالات»، «ولايت»، «تولّى‏» همه از يك ريشه و داراى يك مفهوم است و نشان دهنده همبستگى خطّى، فكرى، عملى و سياسى يك مسلمان با رهبران الهى و پيشوايان حق است. كسى كه ولايت دارد، يعنى خدا و رسول و امام را «ولىّ» خويش مى ‏داند و با عمل صالح و تقوا و طاعت، به اولياى خدا تقرّب مى‏ جويد و با آنان پيوندبرقرار می کند.

امام باقر عليه السلام می فرمایند:

«لا تُنالُ وِلايَتُنا الَّا بِالْعَمَلَ وَالوَرَعِ»

به ولايت ما جز با عمل و پرهيزگارى نمى توان رسيد.


زندگى مكتبى يك مسلمان ايجاب مى كند كه خطّ فكرى و سياسى خود را در جامعه و نسبت به حق و باطل مشخص كند و پيرو جناح حق و مطيع «ولىّ خدا» باشد و با دشمنان دين و امامت و رهبرى صالح، ستيز ودشمنى داشته باشد نه آن كه بى طرف بماند. پيوند با اهل بيت پيامبر، يك تكليف است وبرائت از دشمنانشان يك وظيفه، آن هم نه تكليفى در حدّ شعار و گفتار، بلكه در عمل و رفتار. اين ولايت و برائت، گاهى مسلمان متعهّد را به صحنه جهاد و شهادت هم مى ‏كشد و باكى نيست، چرا كه در راه خدا است و پاداش دارد.

در زيارتنامه ‏هاى معصومين، به ويژه زيارت سيد الشهدا، به صورت مكرّر موضوع تولّى و تبرى‏ آمده و به عنوانِ گامى جهت نزديك شدن به خدا به شمار آمده است.

در فرهنگ عاشورا و زيارت عاشورا، دو عنصر اساسى و حياتى به چشم مى‏ خورد؛ تولّى و تبرّى. موالات ولى و برائت از دشمنان دو ركن و پايه اساسى در فرهنگ عاشورايند. وقتى در زيارتنامه مى ‏خوانيم: انّى‏ سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَكُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَكُمْ الى‏ يَوْمِ الْقِيامَة و در پايان از «ثبات قدم صدق» سخن مى‏ گوييم، به معناى آن است كه اين راه، دوستى و ثبات قدم بر دوستى مى ‏طلبد. در اين راه نبايد از تيغ و خطر و دشوارى هراسيد و بايد با همه هستى پذيراى سختى و دشوارى شد

 

دوستی ودشمنی برای خداوند نیز مراتبی دارد.اگر دوستى ،براى سود اخروى و اجر معنوى باشد- نه براى سود مادى- «محبت فى اللّه» است. بالاتر از اين مرحله، آن است كه حتى اجر معنوى نيز مورد نظر نباشد، بلكه انگيزه محبت، صرفاً خدا باشد.

اين درجه بالاى محبت فى اللّه است كه انسان در اين حالت، نسبت به تمام وابستگان و منسوبان به محبوب حقيقى و كسانى كه در راه او قدم بر مى ‏دارند و محبوب خدايند، فقط از آن جهت كه مرتبط با اوهستند، محبت دارد .

مقصود از بغض فى اللّه، دشمنى با افراد است به آن سبب كه دشمن خدايند. و از مسير اطاعت و عبادت حق‏تعالى دور شده اند. اما آن دشمنى اى كه بر اساس كينه‏ هاى شخصى و يا اغراض دنيوى باشد «بغض فى اللّه» نيست.

نكته قابل توجه اين است كه اگر كسى «حب فى اللّه» دارد، بايد «بغض فى اللّه» نيز داشته باشد و اين دو ملازم يكديگرند؛ زيرا همان گونه كه اطاعت خدا موجب محبّت كسى مى ‏شود، بايد معصيت وى نيز موجب دشمنى با او شود.

روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله از اصحاب خود پرسيدند:
«كدام يك از رشته ‏هاى ايمان محكم‏تر است؟» گفتند: «خدا و رسولش بهتر مى‏ دانند.» و بعضى گفتند نماز و بعضى ديگر زكات و برخى روزه و گروهى حج و عمره و بعضى جهاد را ذكر كردند. آن گاه رسول خدا (ص) فرمود: «هر كدام از آنچه شما گفتيد، داراى فضيلتى است، امّا آنچه من خواستم نيست. محكم‏ترين رشته ايمان، دوستى در راه خدا و دشمنى در راه خدا و دوستى و رابطه با دوستان خدا و تبرّى جستن از دشمنان‏ خداست.»

«حُبّ فى اللّه»، عبارت از محبت به كسانى است كه اهل طاعت و عبادت خدا باشند و بر اين اساس، هر اندازه كه آنان در پيشگاه خدا مقرّب‏تر و
از آلودگى ‏ها پاك‏تر باشند، محبّت به آنها نيز بايد بيشتر باشد.


دین اسلام ازطریق اصل تولّى و تبرّى، دو نيروى جاذبه و دافعه ی انسان را هدفدار می کند یعنی به حب وبغض انسان جهت می دهد. و به ما مى ‏فهماند كه نبايد در مقابل افراد خوب و بد بى‏ تفاوت باشیم و نبايد، همه را اعمّ از خوب و بد از خود دور کنیم و نيز مى ‏فهماند كه با همه خوب بودن و طرح دوستى ريختن و با مؤمن و فاسق، ظالم و مظلوم و عالم و جاهل يكى بودن، يزيدى زيستن و در عزاى حسينى گريستن جمع اضداد و از صفات منافقان و افراد متظاهر است. تنها اهل محّبت بودن و با همه ساختن، كافى نيست؛ محبّت انگيزه و هدف مى‏ خواهد و بدون آن، محبّت كاذب است.


«حقيقت تولّى اين است كه انسان با تمام وجود رو به خدا آورد- كه اصل منبع همه نيكيهاست- و چنين كارى با دو چيز ممكن است؛ شناخت و محبّت، زيرا تا مردم خدا را نشناسند به او عشق نمى ‏ورزند و تا او را دوست نداشته باشند، به سويش روى نمى ‏آورند.
حقيقت تبرّى نيز آن است كه از هر چيز جز خدا، بيزار گردد و چنين كارى با هجرت و جهاد ميسّر مى ‏شود، هجرت، از غير او بريدن است و جهاد، نبرد با دشمن است و تا كسى از غير خدا هجرت نكند و با دشمنانش نجنگد، تبرّى او كامل نيست.»


پذيرش ولايت خدا و برائت از ولايت رقيب‏هاى خدا ، با پذيرش دوستى و ولايت آن کسانی كه اعتقادات و مقدّسات مسلمانان را محترم نمى ‏شمارند یک جا جمع نمی شود و با این رویه نمى ‏توان ادعاى ديندارى و ايمان نمود بنابراين اين افرادى كه غيرت دينى نداشته و با تكيه بر اصل تساهل و تسامح يا تكثرگرايى دينى با كسانى كه اعتقادات و باورهاى آنها را به سخره و بازى مى‏ گيرند در ارتباط و دوستى صميميت هستند نمى‏ توانند ادعاى ديندارى و مؤمن بودن بنمايند.


تولّى و تبرّى ابعاد گسترده ‏اى دارد از جمله:

1. بُعد عقيدتى: به اين معنا كه يك مؤمن بايد از نظر عقيده، خود را به خداى يگانه وابسته بداند و خود را تحت ولايت و تدبير او قرار دهد و از هر نوع مظاهر دروغين ولايت چون شيطان و طاغوت تبرّى جويد و غير خدا را مدبّر و تكيه ‏گاه خود نپندارد.

2. بُعد سياسى: انسان با ايمان، چنان‏كه از نظر عقيده و وابستگى درونى تحت تصرّف و حكومت همه جانبه خداست، از نظر شئون اجتماعى- سياسى نيز بايد زير نظر بندگان صالح و شايسته خدا باشد و از حاكمان فاسد و ناشايست پرهيز كند.

3. بُعد اخلاقى: در روابط اجتماعى نمى ‏توان به مقتضاى تمايلات و خواهشهاى نفسانى افراد عمل كرد و با هر كسى دست دوستى داد و نمى ‏توان با دوست و دشمن و بزرگ و كوچك، كافر و مسلمان و فاميل و بيگانه به طور يكسان برخورد كرد.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
خداوند متعال، رسول خدا(ص) و اهل بیت(ع) او را برای اهل عالم، به ویژه پیروانشان، به عنوان الگو آفریده است. مسلمانان جهان وظیفه دارند در تمام شئونات زندگی اعم از فردی، اجتماعی، سیاسی، اخلاقی و غیره به آنان اقتدا نمایند.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 96
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 10
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 24
  • آی پی دیروز : 20
  • بازدید امروز : 28
  • باردید دیروز : 33
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 224
  • بازدید ماه : 224
  • بازدید سال : 6,563
  • بازدید کلی : 45,569
  • کدهای اختصاصی